کتاب رفیق من




مداد رنگیها مشغول بودندبه جزمداد سفید، هیچکس به اوکار نمیداد،همه میگفتند : تو به هیچ دردی نمیخوری، یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده بودند،مدادسفیدتاصبح ماه کشید مهتاب کشید وانقدرستاره کشید که کوچک وکوچکترشد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی  پرنشد

 

به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم …

PHOTOKADE.com



بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش

وین سوخته را محرم اسرار نهان باش

زان باده که در میکده عشق فروشند

ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک

جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش

دلدار که گفتا به توام دل نگران است

گو می رسم اینک به سلامت نگران باش

خون شد دلم از حسرت ان لعل روان بخش

ای درج محبت به همان مهر و نشان باش

تا بر دلش از غصه غباری ننشیند

ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش

حافظ که هوس می‌کندش جام جهان بین

گو درنظر آصف جمشید مکان باش

 

حافظ”


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Richard فروش دوربین مخفی برترین مقالات و آزمون ها | مقاله مجله مواد شيميايي روزهای دکتر تمام وقت بزرگترین آرشیو کانتر استریک Meghan Danielle شرکت بازرگانی بارمان گروه تعمیرکاران لپ تاپ